۱۳۹۱/۵/۱

پشیمان ..... غزل


پشیمان

هر کسی عاشق شود در عشق نالان میشود
همچو صیدی چون شکارِ عشقِ خوبان میشود
یار من خورد است و میرنجد چو آزارش دهم
مثل باران بهاران زود گریان میشود
گر کنی تعریف از حُسن و قد و بالای او
میشود مغرور و آخر آفت جان میشود
گر رقیب بیند مرا با یار من همدم گهی
مثل ماهی در کراهی زود بریان میشود
میکشم نازش شب و روز من دو چندان گر کسی
برده باری ام ببیند سخت حیران میشود
گر شبی آید به بالینم ز روی لطف و مهر
خار بستر از وصالش چون گلستان میشود
درد بیدرمان جانم را دوایی نیست ولی
گر بیایی مردنم ای دوست آسان میشود
میرود ار کس به پای خود به کوی عاشقان
غرق اندوه، غرق هجران، غرق توفان میشود
این چنین در انتظارش میتپد »محمود« چرا؟
چند روزی از جفایش خود پشیمان میشود

سلطان محمود غیاثی
1997
کویته ، پاکستان


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر