۱۳۹۳/۱/۱

نوروز خونین

بر خاک و خون فتاده صد نو نهال ما
این باشد ای خدایا نوروز و سال ما ؟
خشکیده چشم مادر از بس گریه کرده
حال ابرِ آسمانت گرید به حال ما
سی سال ملت ما رقصید به ساز اغیار
گردون برقصد آخر یک روز به تال ما
در ظاهریم آزاد، اما صیادِ عاقل
با خدعه و فریبش بشکسته بال ما
تا کی به جای شادی از غم خون بگرییم؟
پاسخ بده خدایا تو این سوال ما
گفتا زنی به گریه بنگر چه حال داریم!
حتی که زن ستیز است خرس و شغال ما
برقع به تنم کردند، باشد این دلیلش
تا مؤمنین نگردند محو جمال ما
شادیم و سخت مسرور، بر رسم و آئین غیر
اشپش قشنگ نموده ریش کشال ما
فریاد و ناله میکرد دهقان در زمینش
چند دزد کار کشته بردند جوال ما
از کی کنیم شکوه، از کی کنیم شکایت؟
حتی سبک فروشد اینک بقال ما
خود ما به دست خویشتن ویران کنیم کشور
تاریخ ندیده هرگز مثل و مثال ما
یک رهبر فروشد غرب و جنوبِ میهن
آن دیگری فروشد شرق و شمال ما
بر درگه ات شب و روز اینست دعای شان
یارب فزون بسازی پول و عیال ما
چشمش کشیم بیشک و خاکش دهیم برباد
هر کس چشم دوخته به برگِ متالِ ما
ای دست نشاندگان ابلیس خوب بدانید
هرگز نبود فروشی مال و منال ما
هر روز به نام شیطان کشتار ها نمائید
بس است ای ابن شیطان قتل و قتال ما
صد بار گفته ایم که دشمن شود کجا دوست؟
هیچ کس به یاد نیارد قال و مقال ما
چند دهه جنگ و غربت، نگذاشت سر برآریم
بگذارید ای مدعیان دیگر تقال* ما
یارب خود بدانی از قلب بنده گانت
راست هستیم بر رهی تو اینست کمال ما
ما از بهشت گذشتیم بینیم چون در آنجا
با قاتلان نسازد خوی و خصال ما
«محمود» گفت خدایا با این نمایندگانت
بنگر به جای منطق بر سر عقال** ما

*   تقال : کم شمردن
** عقال : رشتۀ که مردان عرب بر سر می بندند.
چلتار هم میگویند.

سلطان محمود غیاثی
‏جمعه‏، 2014‏/03‏/21
مطابق اول حمل 1393 خورشیدی