۱۳۹۱/۴/۲۲

ما و جهان


ما و جهان

جهان آمد به خاک ما و ما ، بیعار میگردیم
وطن در آتش سوزان و ما بیخار میگردیم
 جهان یوغ غلامی را به گردن های ما انداخت
از اینرو گاهی طالب جان، گهی اشرار میگردیم
جهان دالر سرازیر کرد به نام ما ولی اکنون
نداریم نان خوردن را و بی اسعار میگردیم
جهان در جستجو و کشف معدن های ما آمد
مگر ما در پل مَتَک پی  نسوار میگردیم
جهان در فکر ساز و ساخت دارو های رنگارنگ
هنوز جوانی و بادیان است که تا بیمار میگردیم
جهان باشد به فکر خود ولی ما بیخبر از این
زده چند سگرتی را نشه و خمار می گردیم
جهان داند چه شخصی را بسازد رهبر و زین رو
گهی پامالِ لنگی یا پکول ، دستار میگردیم
یگان تا اعتراف کردند ، نداریم عشق میهن را
گهی همدست این و آن ، گهی غدار میگردیم
یکی بر فرق ما کوبید ، دگر بر سینه تیری زد
کنون دور جهان چون مردۀ سیار میگردیم
همه از یک تبار و ریشه و قومِ وطن هستیم
ولی در مُلک خود حیف است که چون اغیار میگردیم
نگوئید جمع ما کم هست ، دشمن چند کرور باشد
اگر دستت دهی بر دست ما، بسیار میگردیم
مخور افسوس ، از پول ملت دزدی نکردیم یا
همه در چور و خورد و بُرد و ما بیکار میگردیم
سر افرازیم ، دست ما به خون کس نشد رنگین
از اینرو ما و »محمود« اینچنین سرشار میگردیم

سلطان محمود غیاثی
پنجشنبه، 2012/06/07

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر