۱۳۹۱/۴/۳۱

یار دیگر


یار دیگر

از آن روزی که رفتی از کنارم
به یادت همچو مجنون بیقرارم
نگفتی یکدمی یارم کجا شد؟
امید دیدنت هرگز ندارم
شب و روز را به یادت گریه کردم
مه و سال ، هفته را هم میشمارم
جوانی ام گذشت یادم نکردی
چه حاصل اشک ریزی بر مزارم
تبسم را بچیدی از لبانم
تمام عمر خود را سوگوارم
چه خوش میگفت »محمود« اشک ریزان
بجز تو من دیگر یاری ندارم


سلطان محمود غیاثی
15/12/1999
اسلام آباد ، پاکستان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر