۱۳۹۱/۴/۳۰

هنوز ..... غزل


هنوز


از فراق گل به باغ بلبل فغان دارد هنوز
همچو لاله داغ هجرانش به جان دارد هنوز
همچو شبنم چون بریزد قطره قطره روی گل
دل به یادش از چشم اشک روان دارد هنوز
گرچه غارت شد به کوی عاشقی کاروان دل
آرزوی وصل منزل ساربان دارد هنوز
تیر مُژگانت کند صد پاره قلب عاشقان
خوب دانم کز دو ابرویت کمان دارد هنوز
من ندانستم چسان رفتی جوانی از برم ؟
تا کنون دل بر سرش فکری بتان دارد هنوز
دادی پندم نامرادی، زود گذر از عشق او
دیدمش »محمود« گذشت آتش به جان دارد هنوز

سلطان محمود غیاثی          4/9/1998       راولپندی ، پاکستان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر