۱۳۹۲/۹/۱۷

کلید عقل

شوهر با عصبانیت به خانم خود که موتره ده دیوار گراچ زده بود گفت :
حالی بلا زده بودیت که برک میکدی عقل داری یا نی؟
خانم شکایت کنان گفت : حالی مه چه بفامم که موتر برک هم داره؟
شوهر : خی ده کورس دریوری چه ره برت یاد میته ؟
خانم : هنوز نو درس ما ده اکسلیتر دادن است ... البت برک گرفتنه صبا یاد ما میته.
باز صبا برک میگیرم .
شوهر : خی چه مرگ میخواستی که نمیفامی موتره چالان کنی عقل داری یا نی؟
خانم : استاد کورس گفته بود که درس ها ره ده خانه تمرین کنین.
شوهر به عصبانیت به استاد کورس دریوری زنگ زد:
بلی ! استاد محترم آیا شما به خانمم گفته بودین که درس ها ره ده خانه تمرین کنین؟
استاد : بلی مه گفته بودم .
شوهر : اینه زد موتر مه ره تکر داد همی رقم تمرین میکرد باید؟
استاد : او بیادر مه گفته بودم درس های نظری و علامات ترافیکی ره یاد بگیرین و درس ها ره ده خانه تمرین کنین مه نگفته بودم که موتره چالان کنین و ده دیوار گراچ بزنین ...
شوهر : شما چه خبر شدین که موتره ده دیوار گراچ زده ؟
استاد با خوشحالی : بخاطری که حالی درس شان همی قسم است هر وقت ریورس کردن را یادشان دادم باز بخیر موتره ده دروازۀ گراچ میزنن ...
شوهر : ایی چه رقم کورس است آیا شما عقل هم دارین یا نی؟
استاد : نخیر ما عقل نداریم ولی یک درس به شاگرد ها میتیم که وقتی موتر را در جایی ایستاد میکنند و میخواهند از موتر پیاده شوند، کلید موتر را در سویج نگذارند و آنرا با خود ببرند.

سلطان محمود غیاثی
 2013

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر