۱۳۹۱/۵/۱

دو بیتی های وطنی 1


دو بیتی های وطنی 1

پل خشتی چه خوب جوش و خروش بود
به پارک شهر نو چه عیش و نوش بود
باغ بالا مثالی غنچۀ گل
باغ بابر همیشه گلپوش بود
***
در این ملک های دور مسافر هستم
به ملک اجنبی مهاجر هستم
خراب شد خانه ها از بمب و راکت
خداوندا نه گبر و کافر هستم
***
ده کابل جان چطور جنگ اس خدا جان
سر قلبم مگر سنگ اس خدا جان
دلم میشه کنم فریادی از غم
دلم تنگ و دلم تنگ اس خدا جان
***
نه برق است و نه تیل و نان خوردن
نمانده چارۀ به غیر مردن
اگر کشته شوی ده خانه جنگی
نمیگیره کسی خونت به گردن
***
قدامت داشته ایی از چند هزار سال
ندیدم هیچ زمانت را به این حال
چه دست های به سوی تو دراز شد
که ویرانت کدن در یک دو سه سال
***
طفل گشنست و گریان داره هرم
پدر بیچاره و چُپ مانده از غم
طفل میگه اگر یک نان بیاری
به همرای مادرم میخوریم کم کم
***
به یاد قوم و خویش گریان هستم
ندارم چاره و حیران هستم
بیارید نامۀ از خانۀ شان
دعا گو بهرشان از جان هستم
***

سلطان محمود غیاثی
28/9/1996
راولپندی ، پاکستان

۳ نظر:

  1. Besyaar aale waa zibaa ... Inshallah ba omid Maofaqeyaat waa sar farazii tan

    پاسخحذف
  2. ممنون از توجه و محبت شما. سلامت باشید

    پاسخحذف
  3. بسیار زیبا استاد محترم

    پاسخحذف