۱۳۹۱/۶/۲۳

بار کج به منزل نمیرسه !



     شاید شما هم مثل مه به یاد داشته باشین که در کتابهای مکتب، در مجلات و یا در بسیاری از کتاب های دیگه که حرف بالای ضرب المثل ها میایه، حتماً یکی از این ضرب المثل ها، بار کج به منزل نمیرسد، میباشد... و بدون شک همه مردم و شاگردان مکتب و استادان این ضرب المثل را یاد دارن و حتماً یکی دوبار آنرا به دیگران گفته اند و یا از دیگران شنیده اند.
    اما شاید با این حرف من هم موافق باشین که همان طوری که هر چیز از خود تاریخ انقضأ داره و یک روزی به پایان میرسه و یا معیاد آن پوره میشه و دیگر قابل استفاده نمیباشه، بعضی ضرب المثل ها هم در کشور ما تاریخ شان گذشته و دگه معنی و مفهومی ندارن، مثلا همی که میگن »حق خدا و حق همسایه« خوب دیدیم که در طول سی و چند سال جنگ بعضی ها که خوب میشناسیمشان، نه حق خدا ره مراعات کدن و نه حق همسایه ره ... مثلاً ده همی کوچۀ خود ما معین صاحب وزارت آب و برق زندگی میکد. برق های خانه اش هر شب روشن میبود در حالیکه ما همسایه هایش در شب های که نوبت قانونی برق ما هم میبود، از نعمت برق محروم میبودیم. یا اینکه یگان تا همی که به قدرت رسیدند اول همسایۀ خوده بندی کدن. همی که سلاح گرفتن اول خانۀ همسایه ره غارت کدن... و بعد از آنکه دگه به همسایه ها چیزی نماند شروع کدن ده چور و چپاول بیت المال که هم شامل حق خدا میشه و هم از ملت و هم از همسایه ..  و همۀ ما به سر چشم خود دیدیم که این بار های کج نه تنها به منازل شان رسید، بلکه در بازار های پشاور و کویته و دیگر نقاط سرحدی به فروش رسیدند. اینه باز بگوئین که بار کج به منزل نمیرسه ... او بیادرا ... او خواهرا ! ایی ضرب المثل باید ایطور میبود: بار کج سر به خود به منزل نمیرسد! ...
 همۀ ما میفامیم که بار کج سر بخود به منزل نمیرسه و باید یک نفر باشه که اوره تا منزل برسانه و ایی نفر باید نه وجدان داشته باشه، نه غیرت و نه وطن و نه ترس از خدا ... باز میتانه که ایی بار های کجه به منزل برسانه ... دگه مثال میتم ... همی پیسه های ملت که به بهانه های بازسازی و کمک به فقرا و هزار سُر و حساب دگه قروت واری خورده میشن و بالاخره سر و کلیشان از بانک های خارج میبرایه، بار کج نیستند؟ ایی چه رقم بار کج است که منزل ره خو خیر، عین چند منزل را طی کده خارج میره ؟... یا شاید ایطور باشه که کسی که بار کج را به دست میاره راسته راست به دگه جای انتقالش میته که خطرات دستگیری اش رفع شوه ، چرا که در منزل خطر داره که آدم بار های کجه نگاهداری کنه ... پس میتوان گفت که بار کج به منزل نمیرسه مگر به سر منزل میرسه ... دگه خدا شماره خیر بته دلم است که یک شرکت بسازم بنام ( شرکت انتقال دهندۀ بار های کج ). ایی کار چند فایده داره ، اولش که نفر وارخطا میباشه که یک رقم نه یک رقم ایی بار کجه به منزل برسانه و هر چقدر که حق الانتقال بخواهی میته و دگه اینکه همی کس های که بار های کجه میزنن هم بیغم میشن. چقه ایی بیچاره ها تشویش کنن؟ نیم عمر شان خو ده جنگ تیر شد و حالی هم اگر اینها در تشویش باشن ایی کار های دولتی ره، ایی کار های پارلمان، وزارت خانه ها، بانک ها و دگه چیز ها ره کی پیش میبره؟ ایی سیاست های داخلی و خارجی ره کی سر و صورت بته و ایی ملیت ها ره کی ده جنگ بندازه ؟ ...
     مگم ده پیش خود که میسنجم، میگم او بچه ده عمرت ایی کار ها ره نکدی و ایطور کار ها هم آدم های مسلکی میخاهه و چه بدانم که ایی قسم بار کجت به منزل برسه و صاحب چیزی شوی؟ بی از او هم قلنج داری و ناقی کدام زور بیجای سر بار های کج مردم میزنی و آخر ناف ات هم خات رفت، باز ایی بی آبگی ره کجا میبری ؟ !!!

سلطان محمود غیاثی
پنجشنبه، 2012/08/30

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر