۱۳۹۱/۵/۲

می بینم ... غزل


می بینم

من دو چشمان ترا جام شراب می بینم
وز دو چشمت دل خود را چو کباب می بینم
خوب بدانم که به بزم تو مرا راهی نیست
زلف پیچان ترا تار رباب می بینم
گر بپرسم که گهی دوست داشته ایی تو مرا ؟
من سکوت دو لبت را چو جواب می بینم
گر دهی بوسه از آن لعل لب شیرینت
من در این رسم و روش، راهی صواب می بینم

سلطان محمود غیاثی
4/1/1992
راولپندی ، پاکستان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر