۱۳۹۳/۶/۲۱

کارشناس مسائل شعری

یک دوبیتی نوشته کدم و به یکی از تلویزیون ها فرستادم تا در برنامۀ ادبی شان نشر کنن ...
مطابق رسم و رواج، مضامین ارسالی خواننده گان بعد از غور و بررسی توسط کارشناسان، به نشر میرسد و یا آن را به طور مستقیم تحلیل و تشریح میکنند.
برنامه شروع شد و مه هم چهار چشم به طرف تلویزیون متوجه بودم که چه وقت دوبیتی مره میخوانن...
نطاق بعد از یک مقدمۀ کوتاه در مورد برنامه، چنین گفت:
بیننده گان عزیز ! در برنامۀ امروزی جناب محترم ............ کارشناس مسائل شعری را با خود داریم، تا در مورد دوبیتی ارسالی یک تن از هموطنان ما، نظریات خود را ارائه بدارند، تا ما از دانش بیکران شان در این خصوص مستفید گردیم.
کارشناس بعد از سلام علیکی مختصر شروع کرد:
جناب محترم .........!  اولاً دو بیتی شما ره به خوانش میگیرم:

الا یار جان مه میایم خواستگاری
دمی روز ها که باشه بیکاری
تیار کو تند و تیز یک کاسه شوروا
بچین از کُردکهای تان ترکاری

اولاً باید گفت که دوبیتیِ که شاعرش معلوم باشه دوبیتی گفته نمیشه. اگه نامته نوشته نمیکدی ما هم ایقه پشت گپ نمی گشتیم. نقطه گذاری ره خو اصلاً بلد نیستی ... به هرصورت :
1) مصرع اول: الا یار جان مه میایم خواستگاری.
خو ... تو شرم نداری که دختر مردمه یار جان خطاب میکنی؟ تو از خود پدر و مادر و خویش و قوم نداری که برت خواستگاری برن؟ تو خودت خواستگاری میری؟ چشم سفید !!! شرم اس. کسی خودش برای خود خواستگاری نمیره ... مردم بد میگن ... ما ایطور رسم و رواج نداریم ... رسم و رواج های غربی ره رواج نساز. دموکراسی گفته بانیمت عین خوده خانه داماد خات ساختی...
2) مصرع دوم: دمی روز ها که باشه بیکاری
یعنی تو ایقه مصروف استی که هر وقت بیکار شوی باز میری؟ تمام مردم بیکار و بی روزگار استند و فقط تو مصروف استی؟ اول خو از کار و بارت هیچ نگفتی که چه کاره استی؟ باز تاریخ رفتن ات دقیق نیست، ماه و روز ساعت اش را نوشته نکدی. راه بندی ره هم ده نظر بگیری... زیرا وعده خلافی کار سیاستمداران اس. تو خو نه سیاسته میفامی نه مداری استی. دختر مردمه تا چه وقت انتظار میشانی؟ ایی دختر نوکر پدرت اس که چشم براه بشینه؟ حقوق زنان ره با این کارت پایمال کردی. تو زن ستیز ... باز نگفتی که ده روز رسمی میری یا رخصتی؟ مردم یک روز جمعه دارن که هزار کار و بار ده خانه میباشه ... روز های رسمی هم باید ده کار باشی و دگه اینکه ده همی شرایط هم وقت زن گرفتن اس؟ خرچ و مصرفشه سنجیدی؟ دو گپ اس یا ده ایی گدودی ها کدام وندت خورده یا قرض میگیری .... باید در مورد خودت پولیس تحقیق کنه ...
3) مصرع سوم: تیار کو تند و تیز یک کاسه شوروا
در شروع مصرع سوم دوبیتی فرمان صادر کردی : تیار کو ! هنوز خواستگاری نکدی، نامزد نشدی، عروسی نکدی، امر و نهی ره شروع کدی؟ حد و اندازیته بشناس ...  دوم گفتی تند و تیز ... از مضرات مرچ خبر داری یا نی؟ معدۀ سبیل ماندیت زخم میشه ... حیات دختر مردمه خراب نکو ... باز فرمایشته سیل کو شوروا !!! شوروا هم شوربا نوشته میشه، بیسواد .... از قیمت گوشت گوسفند خبر داری؟ یا سالهاست مثل اکثر مردم روی گوشت گوسفند و شوربا ره ندیدی که سر مردم خوده به زور مهمان میکنی؟ اگه چه عکسته هم ندیدیم: قواریته سیل کو ... !!! شوربا دلش شده ... ایقه مرد هستی پیش از پیش دو سه کیلو گوشت گوسفند بخر و به خانیشان روان کو ... بی عقل ... باز ده یک کاسه شوربا دو نفر سیر میکنین؟ نان خشک چطور میشه؟ ایی نان های امروزی هم ایقدر وزنش کم اس که کتی سه تایش هم یکنفر سیر نمیکنه ... باز تا حالی ده کجا خواندی و دیدی که بری خواستگار ده دفعه اول خواستگاری، شوربا پخته کنن ... بسیار سادۀ گلدار استی بخدا ... از همی خاطر وطن پیش نمیره ...
4) مصرع چهارم: بچین از کُردک های تان ترکاری
ده اول مصرع چهارم باز امر کدی؟ بچین ... حیا نداری؟ تو چه خبر داری که ده حویلی کُرد های ترکاری دارن؟ ایقه استخباراتت قویست؟ باز نگفتی که ترکاری که چیندی ده پتاس پرمنگنات بشوی و یا اگر پتاس ندارین، کلور یا نمک پرتو ... تو هیچ حفظ الصحه ره مراعات نمیکنی.. بخیالم ده خانه هم ترکاری ره از کُرد کنده و مستقیم زار و مرگ میکنی؟... از همی خاطر عین ده شعرت انعکاس کده... باز ببین که همی هم وقتِ چیدن ترکاری است؟ ده زراعت هم نمیفامی فضل خدا ... از کلیت خیر نیس باز خواستگاری هم میری؟ باز آیا همی دختر راضی خات بود که همرای ناخن های دراز و رنگ و ناخن زده گی و دستان چون ابریشم سفید خود بری تو واری یک آدم از کُرد ترکاری بچینه؟ برو او بچه ده همو نان و چای خانه خود قناعت کو و زیاد پشت گپ نگرد.
دگه اینکه از قراین معلوم میشه که تو شاعر شدنی نیستی ... برو یک کار و کسب و غریبی خوب برایت پیدا کو و مردمه آرام بان ...

برنامه خلاص شد و خدا ره شکر کدم که ده خانه کسی نبود و خدا خیر بته وزیر آب و برقه که چند سال اس که از برکتش غیر از یک چند شهر کلان، دگه تمام افغانستان بی برق است، اگه نی تمام مردم ایی برنامه ره میدیدن و مفت و رایگان بی آب میشدم و فضل خداست که بسیاری از مردم برنامه های شعری و ادبی ره تعقیب نمیکنن و غیر از ایی مسائل، از این سی، چهل تلویزیون و صد ها برنامه کدامشه اول ببینن؟ باز هم ده دل خود، خوده تسلی دادم که شاید همی چهار پنج بینندۀ این برنامه هم ده دل خود گفته باشن که خیر اس سر مرد ها ایی روز ها میایه ...

پایان
--------------------
سـلـ(محـ(غیاثی)ـمود)ـطان
‏جمعه‏، 2014‏/09‏/12


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر