۱۳۹۲/۹/۲۷

تحلیل شعر



آن کس که بدم گفت بدی سیرت اوست
وان کـس که مرا گـفت نکـو خـود نیـکوست
حـال متــکـلـم از کـلامـش پیــداســــت
از کوزه همان برون  تراود که در اوست

« شیخ بهایی »

این شعر جناب شیخ بهایی مشکل منطقی خاص خود را دربارۀ حقیقت گویی دارد که اگر جناب شیخ صاحب با دو سه مصرع شعر دیگر این موضوع را توضیح میدادند بهتر می بود که: (در کدام حالت کسی که بد مرا گفت بد سیرت است؟) و این که (من کی هستم؟) باید واضح میشد و بهتر میبود تا بسیاری از مردم بدون توجه و تفسیر، این شعر ایشان را برای کنایه گفتن و کوبیدن دیگران مورد استفاده قرار نمیدادند ممکن است جناب شیخ صاحب در مورد شخص خود این شعر را گفته باشد و حال هر کس از آن استفاده جویی میکند.
حال میپردازیم به تحلیل آن:
اولاً بیائید سه شخص را با خوبی ها و بدی های شان مد نظر میگیریم:
الف  = خوب 
ب    = خوب
ج    = بد
یعنی الف و ب اشخاص خوب و ج شخص بد میباشند.
به فورمول ذیل توجه کنید :
الف در مورد شخص  ب و ج سخن میگوید و ج در مورد الف و ب .
الف میگوید: شخص ب شخصی خوبی است. پس میتوان گفت که شخص الف شخص ب را تعریف میکند و یا درباره اش حقیقتی  را بازگو می نماید. آنچه الف درباره ب گفت سیرت نیکوی او بود و شخص الف خود نیکوست. در بالا می بینیم که شخص ب هم واقعاً شخصی نیکوست زیرا الف درباره اش به نیکویی سخن گفت.
در عین زمان الف در مورد ج که شخص خراب است حقایق را بیان میدارد.
الف میگوید: شخص ج شخصی خوبی نیست یعنی شخص خراب است و در بالا نیز می بینیم که واقعاً ج شخص خراب است.
 پس آیا میتوان گفت که شخص الف با بیان حقیقت در مورد ج، شخص بد سیرت است؟
 چطور میتواند یک شخص در عین زمان با بیان حقایق در مورد دو شخص مثبت و منفی هم نیک سیرت شود و هم بد سیرت ...؟ یا این بد سیرتی و نیک سیرتی الف به دلخواه ج یا ب است؟ آیا میتوان خوب را خوب و بد را هم خوب گفت؟
 کسی که جواب مثبت میدهد، باید به یک داکتر روانی مراجعه نماید.
بر عکس اگر شخص الف از ج  تعریف میکند و میگوید شخص ج شخصی خوبی است... آیا الف دروغگوی نیست و آیا دروغگویی صفت نیکوست و دروغگو سیرت نیکو دارد؟
 نخیر ...
اگر الف در مورد ب دروغ میگوید و حقیقت را کتمان میکند پس میتوان گفت که الف شخص بد سیرت است. زیرا دروغ میگوید و تهمت می بندد. ما هم در بالا شاهد هستیم که ب شخص خوبی است. پس مشکل در شخص الف پنداشته میشود.
حال ببینیم که ج میگوید شخص الف، شخصی خوبی است. تا حال ما نظر به شواهد بالا دیدیم که ج شخص خوب نیست پس با تعریف و بیان این حقیقت که شخص الف شخصی خوبی است، آیا سیرت ج دفعتاً تغییر میخورد؟ زیرا الف را تعریف کرده؟ و از بد سیرت به نیک سیرت تبدیل میشود؟ چون به نفع الف صحبت کرده است؟ چه منفعتی خاصی را در پس این تعریف پیدا کرده میتوانیم؟
و اگر ج میگوید ب شخص خراب است، این درست است اگر بگوئیم ج شخص بد سیرت است زیرا دروغ میگوید و تهمت می بنندد.
حال در این شعر سیرت شخص متکلم و شخص سوم غایب را چگونه میتوان تشخیص داد که خوب و بد کدام اند؟ که از این شعر نمیتوان این نتیجۀ منطقی را برداشت کرد و یا برای حمله و کنایه بر دیگران و یا دفاع از خویش استفاده کرد.
باید در اینجا از خصوصیات متکلم و شخص سوم غایب آگاه بود تا این شعر را برایش خواند. شاعر خواسته در ذهن خواننده فرمانی را از جانب خویش تداعی کند که اگر من خوب هستم و یا بد هستم، هر کس که بدم را میگوید بد سیرت و هر کسی که خوبم را میگوید نیک سیرت است ... اینکه من در حقیقت چه هستم مهم نیست فقط متکلم مهم است تا در موردش قضاوت شود، که این به ذات خود، خودخواهی شاعر را نشان میدهد.
در مورد کوزه هم باید گفت که این سخن واضح است که آنچه در کوزه باشد همان بیرون میتراود. و اگر کوزه را به دل و افکار انسان تشبیه کنیم، باید ببینیم که ما این کوزۀ طرف مقابل یا متکلم را با اعمال و با سیرت و کردار خود از چه پر نموده ایم؟ بدی یا نیکی؟ زیرا اگر کسی در بارۀ کسی بدون دلیل سخنی بزند باید بر عقلانیت وی شک کرد. این خود خفه نمودن بیان حقیقت را نشان میدهد و حربۀ ایست برای کسانی که نمیخواهند در مورد خود یا اعمال خود و یا رهبران شان چیزی به جز تعریف و توصیف کذابی بشنوند.  آیا امکان دارد که از کوزۀ که ما در آن دوغ انداخته ایم انتظار تراوش آب جوش را داشته باشیم که باید بر منطق این سخن تفکر نمود.
حال شخص « د » را مورد نظر قرار میدهیم که هیچ ذکری از آن در بالا نکرده ایم و چیزی درباره شخصیت و سیرت اش نمیدانیم؛ حال هر آنچه درباره اش قضاوت میکنیم که خوب است یا بد است، بدون ثبوت است و دلیلی نداریم که در مورد اش صحبت نمائیم. و اگر خبری در موردش میشنویم باید آنرا بیطرفانه قضاوت کنیم ولی اگر در مورد کسی سند و ثبوت موجود باشد چگونه میتوان برخلاف آنچه که هست در موردش گفت و یا نوشت؟
از کودکی شعری را که در آخر داستانی در مجلۀ کمکیانو انیس به چاپ رسیده، بود بیاد دارم که میگفت:
هر چه کنی به خود کنی
گر همه نیک و بد کنی
زیرا هر آنچه در حق مردم روا میداری، مردم نیز آنرا در حقت روا میدارند و آنچه میکنی و کرده ایی مردم دربارۀ آن سخن میگویند.... تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیز ها ... 

10/8/2013

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر