اکثریت ما شاید این حرف را از زبان بزرگان و یا هم اشخاص با تجربه شنیده باشیم که ( خرکاری دریای علم است ) یعنی حتی برای راندن خر هم علم و تجربۀ کافی ضروری است ولی شاید این موضوع را اکثر مردم بطور مثال و یا هم در مورد پهناور بودن و بی انتها بودن علوم بیان کنند و شاید اینرا که خرکاری واقعاً دریای علم است، ندیده باشند. اما خوشبختانه که من این موضوع را خودم به چشم دیدم و شاهد بودم.
۱۳۹۱/۴/۲۲
خرکاری دریای علم است
سال 1997 بود و ما در پاکستان مهاجر بودیم. ما طبق عادت همیشگی سودای مورد ضرورت خانه، از قبیل برنج، آرد، روغن، حبوبات وغیره را بطور عمده میخریدیم. در یکی از روز ها که به بازار رفته بودم و سودای مورد ضرورت را خریداری کردم، میخواستم آنرا توسط تکسی به خانه انتقال بدهم ولی به خاطر زیاد بودن بوجی های سودا هیچ تکسی رانی حاضر نبود تا آن ها را انتقال بدهد. بعد از انتظار زیاد توجه ام را پسرکی ده یا یازده سالۀ به خود جلب کرد که بالای کراچی که توسط الاغ کشیده میشد، نشسته بود و به فکری عمیقی فرو رفته بود. چارۀ کار را یافتم و نزد پسرک رفتم و بعد از جور آمد در مورد کرایه، بوجی های سودا را بالای کراچی بار کردیم و خودم هم نزدیک پسرک رانندۀ نشستم و آهسته، آهسته بطرف خانه روان شدیم در طول راه باید از پلی میگذشتیم که بعد از گذشتن از پل سرک کم کم بلند شده میرفت.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر