۱۳۹۱/۴/۲۲

طنز یا واقعیت


بیائید از آشپزی صرف نظر کنیم

قرار بود تا برای یک ماهنامه صفحۀ تحت عنوان (بیایید آشپزی کنیم) طرح کنم، شروع کردم به طرح و دیزاین صفحه و دنبال مطالب جالب برای خوانندگان افتادم.
صفحه ترتیب شد و شروع کردم به نقل و اقتباس و ترجمۀ هدایات و طرق پختن بعضی از غذا‌ های خارجی. حین کار دفعتاً متوجۀ اشتباۀ خود شده با خود گفتم: او بچه! مهاجره به غذای خارجی چی غرض؟ ایی غذا‌ های ره که نوشته کدی قیمت شانه بر آورد کدی که چند میشه؟ باز همی موادی که ده ایی غذا‌ ها بکار میره یافت میشن یانی؟ ایی قیمتی ره ببین، همگی بیکار استند و کدام درآمدی ندارند به مشکل گذاره میکنند و غیر از خداوند مددگاری دیگر ندارند. او بچه! مردُمه آرام بان دلشانه او (آب) نکو. باز فرضاً صفحه ره پُرکدی هر کس که بخوانه سرت خنده میکنه، که ایره سیل کو که از دل گرم خود گپ میزنه. ما ده چی غم ماندیم ایی ده فکر چیس.
پسانتر فکر کردم که از غذا‌ های خارجی صرف نظر میکنم و صرف یگان هوسانۀ افغانی خود ما را می نویسم مگر بیادم آمد که همه پختن این نوع غذا‌ ها را یاد دارند و ضرور نیست که مضامین تکراری در مجله به چاپ برسد و همی هوسانه هم روغن و چیز‌ های دگه کار داره. باز فکر کردم که طرز پختن غذا‌ های غریبانه را بنویسم، مانند: شوله، پیاوه، قروتی، قورمۀ کچالو وغیره، ولی صرف نظر کردم چرا که همین غذا‌ ها خوراک همه روزۀ ما اولاد‌ های غریب است و ضرور نیست که سر زخم مردم نمک پاش بتیم و هر چه فکر کردم راۀ دیگری نیافتم و بالاخره تصمیم گرفتم که تمام این سخن‌ ها را با شما نیز در میان بگذارم تا شما چی میگویید؟ نام صفحه را نیز تغیر دادم: (بیائید از آشپزی صرف نظر کنیم) زیرا از قدیم گفته شده ( شولیته بخو پردیته کو ) حالی که از آشپزی صرف نظر کردیم، دگه وقت گرنبهای تان را ضایع نمیکنم، برین و همو غذا‌ های همیشگی خوده پخته کنین و پشت گپ‌ های نویسنده‌ ها هم نگردین که خدا یار جان‌ شان هر چه که دلشان میشه نوشته میکنن و صفحه ره پُر میسازن، ولی بازهم آفرین ‌شان اگه پلو ندارن خیال پلو خو میزنن که نی مصرف کار داره و نی خرچ.

سلطان محمود غیاثی
2009 هندوستان


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر