۱۳۹۱/۴/۲۲

چوکی ... طنز

چوکی 


چوکی در لغت عبارت است از چهار پایۀ پشتی دار که روی آن مینشینند. در زبان دری به آن چوکی، در پشتو به آن څوکی ، در زبان فارسی ایران به آن صندلی، در عربی، اردو و هندی به آن کُرسی و در انگلیسی به آن چییر میگویند که از انواع مختلف چوب، فلزات معۀ چرم و اسفنج ساخته میشود.
در علم اداری عبارت است از جاه و مقام، رتبه و منزلت در یک دفتر، ریاست و خلاصه در یک وزارت خانه.
حدود اربعۀ: از شمال با واسطه، از جنوب با پول، از شرق با حیله و از غرب با زور و خویش خوری محاط میباشد. ذاتاً بیوفا و بی بقا بوده به بسیار مشکل به دست می آید و در کمتر از صدم حصۀ ثانیه از دست میرود. مساحت مرعی آن را که به چشم دیده میتوانیم، نیم متر در نیم متر، ارتفاع پایه های جلوی آن پنجاه سانتی متر، بلندی بازو ها پانزده سانتی متر از سطح چوکی و ارتفاع پشتی آن معۀ دو پایۀ عقبی آن یک صد و ده سانتی متر از زمین میباشد. اما مساحت غیر مرعی آن که به چشم دیده نمیشود، مربوط است به صاحب آن که تا کجا میتواند بلامانع دست درازی کند و از ان نفع ببرد. طول عمر یا مقاومت چوکی مربوط است به حدود اربعۀ آن و طرز استفاده از آن.البته چرب زبانی و خوش خدمتی صاحب چوکی باعث طول و عمر و استحکام بیشتر آن میگردد. به دست آوردن آن یکی از جمله ورزش های ادرای بوده که برندگان آن نظر به سبک و شیوۀ کار و فعالیت خویش بعداً به القاب راشی، بی کفایت، وطن فروش و خائن مسمی میگردند. چوکی انواع و اقسام مختلف دارد و در موارد مختلف از آن استفاده به عمل می آید. در منازل، کوچ و چوکی، چوکی نان خوری، چوکی تشناب و غیره را میتوان دید. در ادرات دولتی نیز چوکی های مختلفی را میتوان دید که می پردازیم به معرفی آن ها:

چوکی کاغذی : کنایه از مقامی که دارندۀ آن از واسطه و وسیلۀ کافی برخوردار نبوده و هر لحظه امکان از دست رفتنش باشد.

چوکی قطعه یی : کنایه از مقامی که دارندۀ آن از واسطۀ ضعیفی برخوردار باشد.

چوکی چوبی : چوکی مامورین پائین رتبه با معاش کم.

چوکی فلزی : چوکی مدیری که صلاحیت کافی نداشته باشد.

چوکی فولادی : مقام آدم با رسوخ که زور هر کس به تبدیلی وی نرسد.

چوکی کانکریتی : چوکی مدیر عمومی که آدم دست و پایی و یا خسر برۀ رئیس صاحب باشد.

چوکی میراثی : چوکی یا مقامی که از یک فرد فامیل به دیگری سپرده شود.

چوکی چرخکی : چوکی ایکه همیشه به طرف زورمندان و به نفع اغنیا بچرخد و از غربا روگردان باشد.

چوکی هوایی : مقام باد آورده و خدا داده ، مترادف با چوکی مفت.

چوکی بادی : که مملو از هوا بوده و کنایه از مقام بی ارزش و بی واسطه که با تماس سنجاق سر میزی رئیس صاحب هوایش رفته و صاحبش را نقش بر زمین میسازد.

چوکی مفت : مقامی که بدون زحمت و لیاقت به کسی برسد. چوکی رایگان.

چوکی برقی : که با استفاده از آن میتوان بیست و چهار ساعت برق داشت و نیز در آن مقام به سرعت برق پولدار شد.

چوکی نو : منظور از مقام و یا رتبۀ جدید.

چوکی کهنه : متضاد چوکی نو یعنی مقام سابقه.

چوکی گک : صیغۀ ناز به یک مقام ارزشمند و همچنان اطلاق میشود به مقام پائین و کم ارزش.

چوکی چرمی : چوکی مخصوص رؤسا و اشخاص بلند رتبه که از چرم یا پلاستیک پوش میشود. ضد باران و برف و ژالۀ اداری بوده اکثراً مامورین پائین رتبه خواب چنین چوکی را میبینند و برای رسیدن به آن رقابت های مثبت و منفی مینمایند.

چوکی دار : چوکی ایکه در زیر پای محکومین به اعدام میگذارند و کنایه از مقامی ایست که عاقبت خوب ندارد و سر صاحبش را برباد میدهد.

چوکی مکتب : چوکی ایکه بسیاری از شاگردان مکاتب و اطفال غریب از آن محروم اند.

چوکی آبی : چوکی ایکه منجر به غرق شدن صاحب آن در فساد اداری میگردد.

چوکی چرب : مقامی که در آن خورد و برد و رشوه ستانی زیاد باشد.

چوکی طلایی : مقاماتی مانند گمرک که درآمد خوب داشته باشد.

چوکی خالی : مقامی که در انظار مردم بدون سرپرست ولی در قفا قبلاً برای کسی نگهداری شده باشد.

چوکی پارلمان : جای خواب نمایندگان مردم.

چوکی تشناب : چوکی ایکه در تشناب و حمام مورد استفاده قرار میگیرد و مردم غریب جز این چوکی، چوکی دیگری ندارند.

دراز چوکی : چوکی چوبی لق و پق مراجعین که کارشان اجرا نمیگردد و اکثراً در شفاخانه ها و وزارت خانه ها به مشاهده میرسد.

آرام چوکی : مقامی که با رسید به آن دروازه های خوشبختی بروی صاحب آن باز شود و از هر گونه رفاه و آسایش برخوردار گردیده، هیچ گاهی مورد باز خواست قرار نگیرد.

همچنان انواع و اقسام چوکی های متحرک را نیز میتوان نام برد از قبیل :

چوکی تایر دار : چوکی معلولین و معیوبینی که برای به قدرت رسانیدن رهبران جان شان را فدا کرده اند و یا در حفظ نوامیس ملی اعضای بدن شانرا از دست داده اند و یا کنایه از مقامی که صاحب آن مانند توپ فوتبال از یک شعبه به شعبۀ دیگر تبدیل میگردد.

چوکی طیاره : مقامی که سفر های خارج از کشور در آن میسر گردد.

چوکی ملی بس : چوکی متحرک غریبانه که آن هم به آسانی در ازدحام میسر نمیگردد.

کسانی که بالای این چوکی ها می نشینند عبارت اند از :

چوکیدار : در لغت به معنی صاحب چوکی، آنکه دارای مقام اعلی و حساس باشد و نیز اطلاق میگردد به شخصی که پهره داری یا حفاظت مکانی را به عهده داشته باشد.

چوکی پرست : شخصی که بعد از خداوند چوکی را بپرستد و دار و ندار خود را از چوکی بداند.

چوکی دوست : آنکه دوست دارد به مقامات بالاتر ارتقأ کند.

چوکی خر : آنکه لیاقت ندارد و با دادن رشوه و تحفه مقامی را به دست میاورد.

چوکی فروش : آنکه بدون در نظر داشت لیاقت طرف، با گرفتن رشوه او را مقرر کند.

چوکی گیر : آنکه مقامی را به زور بد معاشی، تفنگ، پلخمان و غیره تصاحب کند.

چوکی بر : آنکه برای آمرین چوکی میگذارد یا میارد و میبرد و خوش خدمتی میکند.

چوکی دزد : کسی که اهل کار نبوده در غیاب کسی با چال و نیرنگ مقامش را غضب کند.

چوکی بین : آنکه رتبۀ طرف را دیده و در خور مقام وی برایش خدمت کند.

چوکی پاک : آنکه برای گرفتن مقام، صافی به دست، خوش خدمتی یا چاپلوسی کند.

چوکی نشین : آنکه چوکی و مقام دولتی را مال شخصی خویش میداند و رها نمیکند.

چوکی خیز : ماموری که از ترس تنقیض با دیدن آمرین مانند فنر از جایش پریده و بلی صاحب گفته می ایستد.

چوکی زاده : آنکه پدرش به مقام بلندتر ارتقأ کند و پسرش جای او را بگیرد.

چوکی پر : آنکه به زودترین فرصت از یک مقام به مقام بلندتری ارتقأ کند.

چوکی چین : آنکه با بدگویی و مضرت در قفای کسی مقام و چوکی اش را تصاحب نماید. مترادف چوکی گیر.

چوکی گوی : مامورین پائین رتبه ایکه چوکی گفته گفته جان شان برآمد.

چوکی جوی : آنکه همیشه در جستجوی مقامات عالی و حساس است . مترادف چوکی پال.

چوکی باز : آنکه با مقامات و وظایف خود ساعت تیری و روز گمی میکند و بالاخره آنرا از دست میدهد.

چوکی پران : آنکه به حیله و نیرنگ مقام کسی را تصاحب و چوکی را از زیر پایش به زودترین فرصت بپراند.

چوکی سوز : آنکه با هزاران نیرنگ مانع تقرر یا ترفیع کسی گردد.

چوکی خور : آنکه با تقررش به مقامی، ادارۀ مذکور منحل گردد و بسته شود.

چوکی بخش : بلند رتبۀ که به این و آن برای نفع و ثبات شخصی خود مقام و منزلت ارزانی میدارد.

چوکی ساز : در معنی به نجار گفته میشود اما در علم اداری به کسی گفته میشود که با رسیدن به مقامی، برای اقارب خود مقاماتی از قبیل سکرتر اول و دوم، یاور یا بادی گارد و غیره را می سازد.

بی چوکی : آنکه هیچ گونه مقام و مرتبه ندارد و حقیر و فقیر چکر میزند.

چوکی نامه : در اصطلاح علم اداری مکتوبی را گویند که امر تقرر کسی به مقامی بلندتر در آن تایپ شده باشد و همچنان به اثر ادبی نویسنده و یا شاعری گفته میشود که در مدح یا هجو چوکی و چوکیداران نوشته شده باشد. ماند شعر ذیل از چوکی نامۀ اینجانب:

الا چوکی مه قربان تو میشم

فدای نرمی جان تو میشم

به هر کی میرسی دارنده گردد

رویت نادیده حیران تو میشم

چوکیداری : مطلب از فعل اداره نمودن مقام و رهبری زیر دستان که به آن چوکی چلانی هم گفته شده، میباشد که شغلی است بسیار مشکل و هنریست خواهان تجربه و کاریست از عهدۀ نا اهلان به دور.

چوکی های پر مسئولیت : چوکی ریاست جمهوری، وزارت، قضات، پارلمان، ریاست ها و غیره.

چوکی های خطرناک : چوکی داکتر دندان، چوکی محکمه، چوکی دار.

چوکی مورد پسند خانم ها : چوکی آرایشگاه .

ونیز میتوان از چوکی های دیگری مانند چوکی سلمانی و چوکی هوتل نیز نام برد که حاجت به توضیح و تشریح ندارد.

پژوهنده : سلطان محمود غیاثی . 6 جدی 1383 کابل

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر