۱۳۹۲/۱۱/۱

فکاهیات جدید


سنگ قبر ...
یک کیسه بر بی کس و کوی در زندان فوت کرد و بعد از کفن و دفن بنابر پیشنهاد ریاست زندان بر سر سنگ قبرش چنین نوشتند:
آرامگاۀ بدروی کیسه بر
تولد 1340 - وفات 1390
ای اهل دوزخ متوجه جیب
های تان باشید !

-------------------------------------

دعای شوهر به درگاۀ خدا !
خدایا اگر چه مردم میگن زن نَفَس شوهر است.
ولی خدایا نَفَسم را بگیر ... !!!

-------------------------------------
تقسیمات ...
یکنفر از دوست خود پرسید اگر خداوند تو ره یک جوال کلان پیسه بته چه میکنی؟
نفر گفت : نمیگم ..
دوستش گفت : اگر دو جوال تو ره بته و یک جوان هم خانمته بته باز ؟
نفر گفت : باز هم نمیگم .
دوستش گفت : اگر سه جوال توره بته دو جوال خانمته و یک جوال هم بچیته؟
نفر گفت : نمیگم.
دوستش گفت: اگر چهار جوال پیسه تو ره بته و سه جوال خانمته و یک یک جوال هم به بچه و دخترت بته چطور؟
یک صدا از غیب آمد که : اووووووو بی پدر !!!
مال پدرت اس که ایطور تقسیم کده میری؟

سلطان محمود غیاثی
20/01/2014
-------------------------------------
لایتر

یکنفر رفت که لایتر بخرد ... اما نامش از یادش رفت
به دکاندار گفت: بیادر یک گوگرد برقی خو بتی ..

-------------------------------------

د پښتو ژبی معلم : داسی یو لغت ولیکی چي په پښتو ژبه کی نه وي ...
جانو : کارخانګی

س.م.غ
۱۸ جنوری ۲۰۱۴
-------------------------------------

ضرر پیپسی خالص ...
پدر به پسر : او بچه زیاد شکم خالی پیپسی نخور که معدیته زخم میکنه ..
پسر : ری نزن آغا جان همیشه همرایش ودکا گد کده میخورم ...

س.م.غ
9/1/14
-------------------------------------

زمان ها ...
معلم دری به شاگرد گفت زمان ها را نام ببر؟
شاگرد گفت: گلزمان، شیرزمان، خان زمان، میرزمان، شاه زمان ...
-------------------------------------

تخم جوش داده ...
لافوک اولی : مُلک ما بسیار گرم است ...
فقط یک گیلاس آبه ده افتو بان ده دقه بعد جوش میایه ...
لافوک دومی : برو بیادر از شما هیچ گرم نیست ...
مُلک ما ایقه گرم اس که عین مرغ های ما تخم جوش داده میتن ...
Top of Form
-------------------------------------

معلم برای جانو گفت یک ضرب المثل در بارۀ انتحاری ها بگو:
جانو گفت :
خود کفانده ره نی درد اس نی درمان ....

-------------------------------------

طعنه ....
معلم بعد از اینکه داستان حضرت آدم و بی بی حوا را تشریح داد از
جانو پرسید که از این داستان چه نتیجه گرفتی؟
جانو بک آه کشیده و گفت:
معلم صاحب همی که دنیا آرام به آرامی بود و بی بی حوا آمد
و گدودی انداخت و رفت ... و تا حالی آغایم ببویمه طعنه میته ... 
که سیل کو که بی بی ات چه کد ...

-------------------------------------

یک فکاهی اپدیت شده ...

لافوک اولی : قد بابه کلانم ایقه بلند بود عین ده آسمان میرسید.
لافوک دومی : کدام چیزی سخت و گرم ده سر بابه کلانت نمیخورد؟
لافوک اولی : بلی بلی میخورد ...
لافوک دومی : اونمو لپ تاپ بابه کلان مه بود که یگان دفعه ده سر بابه کلانت میماند که گرم نیایه ...

س.م.غ
17/01/2014


معلم از جانو پرسان کد که چند حس داری؟
جانو گفت : صاحب هشت حس .
معلم با تعجب گفت : خو نام بگیر ...
جانو شروع کد : حس باصره، حس شامعه، حس لامسه،
حس سامعه، حس ذایقه، حس ششم، شب کورک و
 حس هشتم که هنوز برایش نام پیدا نکردیم.

س.م.غ
شنبه‏، 2014‏/01‏/11

به یکنفر گفتند که یک فکاهی بگو که خنده نداشته باشه ...
گفت : یک طیاره در هوا خراب شد ... باز سقوط کرد ...


۱ نظر: